همه اینها حکایت امراله احمدجو و آخرین ساخته تلویزیونیاش یعنی مجموعه «پشت کوهای بلند» است که هر چقدر هم که احمدجو آن را اثری مستقل و بیارتباط با دو ساخته قبلیاش «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» بداند، نهتنها مقبول بینندگان آثار او قرار نمیگیرد که اتفاقاً کنجکاویشان برای پیدا کردن شباهتهای این سه مجموعه بیشتر و بیشتر میشود.
احمدجو که علاقهاش به فرهنگ و آداب و سنن اقوام محلی ایرانی بر کسی پوشیده نیست در پرداخت قصه مجموعه جدید خود با غلظتی بیشتر از دفعات قبل به این مقوله روی خوش نشان داده و حتی در مصاحبههایش پیرامون سریال هم، بر این توجه به فرهنگهای محلی تأکید کرده و افزوده است که برای اینکه چنین مضامینی را به چهارچوب نمایشی درآورد مدتها مطالعه و تحقیق تئوریک و میدانی انجام داده است؛ ادعایی که بهنظر اغراقآمیز هم بهنظر نمیرسد و جای جای مجموعه اخیر او پر است از ضربالمثلها و اصطلاحات محلی و غالباً عامیانهای که حتی در جاهایی بارزتر از خط اصلی خود مجموعه خود نمایی میکنند.
ساختار داستانی مجموعه پشت کوهای بلند ساختاری است در ادامه شیوه مالوف و همیشگی کارهای تلویزیونی احمدجو یعنی ساختاری مبتنی بر استفاده از یک خط اصلی ولی کمرنگ، داستانی که اگرچه در تمام قسمتهای سریال دنبال میشود ولی همیشه زیرسایه داستان اصلی هر اپیزود قرار میگیرد؛ شیوهای که با اندک تفاوتهایی در دو مجموعه پیشین این کارگردان هم به چشم میخورد.
اما موضوع بازیگری این مجموعه را باید پردامنهترین بحثی دانست که پس از شروع پخش مجموعه پیرامون آن به راه افتاد. از همان ابتدا که اینجا و آنجا این موضوع مطرح شد که پشت کوهای بلند، قسمت دوم مجموعه روزی روزگاری و در ادامه آن ساخته شده است تقریباً همه بهدنبال شخصیت حسام بیگ و جایگاهش در کلیت داستان و البته بازیگری بودند که مقرر شده در فقدان زنده یاد خسرو شکیبایی جای او را بگیرد که البته کمی بعد معلوم شد که احمدجو با هوشمندی و درایت از تصویر مجدد این کاراکتر به شکل واضح و صددرصدی پرهیز کرده و کاراکتری با مشخصاتی نزدیک به کاراکتر حسام بیگ را در بطن داستان خود گنجانیده و ایفای آن را به علیرضا شجاع نوری سپرده است؛ اتفاقی که دقیقاً در مورد ژاله علو و شاه نقش او در مجموعه روزی روزگاری (خاله) هم تکرار شده و پرسوناژی را که بهنحوی رد پای این کاراکتر در پشت کوهای بلند محسوب میشود، مهتاج نجومی بازی کرده است. اگرچه نباید از نقشآفرینی تکراری ولی همچنان بانمک و مفرح محمد فیلی در نقش تلخک غفلت کرد که با توجه به موفقیت نقش بسیم بیگِ مجموعه روزی روزگاری اشتباه بود اگر تصور میشد که احمد جوی علاقهمند به تکرار بیش از اندازه ، از چنین امکانی برای جذب مخاطب به سادگی گذر میکند.
اینکه چرا مجموعهای که از طرفی یادآور یکی از موفقترین مجموعههای نمایشی کل تاریخ تلویزیون یعنی روزی روزگاری است و از سوی دیگر تعداد قابل توجهی از بازیگران مطرح و مخاطبپسند تلویزیونی را در اختیار داشته آنگونه که باید و شاید مورد اقبال مخاطبین قرار نگرفته است نیز میتواند ناشی از مجموعهای از علتهای متفاوت باشد اما بدون تردید یکی از بارزترین دلایل آن را باید در عدمگذر نویسنده و کارگردان این مجموعه از حصار زمان و شناختن روحیات و علایق و سلایق مخاطبین امروزی تلویزیون ایران دانست.
بهعبارت دیگر اگرچه ساخته اخیر احمدجو از وجوهی همچون جنبههای فنی و بصری امتیازات فراوانی نسبت به دو سلف خود بهویژه مجموعه قدیمی روزی روزگاری دارد اما در مهمترین عامل جذب مخاطب یعنی شیوه قصه گویی و پرداخت و پیشبرد داستان بهشدت سنتی و دور از نبض زمانه حرکت کرده و بنابراین بدیهی است که در نشاندن مخاطب دهه نودی سیما مقابل گیرنده تلویزیون توفیق آنچنانی نداشته باشد؛ مخاطبی که برخلاف مخاطب ساده و غیرحرفهای دهههای 60 و 70 حالا به گنجینهای از سریالهای خوب و پخته و از همه مهمتر به روز دسترسی دارد و دیگر شیرینکاریهای کلامی و غیرکلامی قهرمانان ساخته ذهن احمدجو او را راضی نمیکند.